فوم مترادف


فوم مترادف اسم فرم

  • صدا زدن جوش، حباب، spume، سر fizz، صعود، کف، تفاله، اسپری، اسکاد، spindrift، spritz.

فوم مترادف فعل فرم

  • froth, حباب, effervesce, fizz, spume, کف.
فوم لینک های مترادف: حباب,