فکر می کنم بیش از مترادف


فکر می کنم بیش از مترادف فعل فرم

  • منعکس کننده بر اندیشیدن وزن، mull، معنویت، مطالعه کردن، مطالعه، عمدی، cogitate، تفکر، تامل، نظر، الهه شعر و موسیقی.
فکر می کنم بیش از لینک های مترادف: