قاضی مترادف
قاضی مترادف اسم فرم
- داور ناظر داوری، داوری، تزار، judicator، adjudicator.
- دعاوي نگهبان اقتدار، متخصص، منتقد، مترجم، خبره، شکم پرست.
- عدالت فقيه دادرس، قائم مقام.
قاضی مترادف فعل فرم
- ارزیابی ارزیابی، قدردانی، نرخ، ارزیابی رتبه، ارزش، سنج، وزن، اندازه، بررسی، بررسی، انتقاد، تفسیر.
- انتخاب را انتخاب کنید، پیدا، تصمیم گیری، تعیین حل و فصل، نتیجه گیری، معلوم، حل و فصل، حکمیت، umpire.
- برآورد حدس می زنم روی چیزی حساب کردن، محاسبه، استنباط، استنباط، جمع آوری، گمان، گمان، تصور.
- سعی کنید نشستن، سازمانده کثیر، تعیین، تصمیم، قانون، فرمان، تلفظ، حل و فصل، حکم، پیدا، جایزه، اختصاص، محکوم، نوبل:.
- نظر فکر می کنم، توجه، باور، نتیجه گیری روی چیزی حساب کردن، اعتماد به نفس، خیال، اظهار نظر کردن.