قصاب مترادف


قصاب مترادف فعل فرم

  • وصله و پینه بدنما.
  • کشتار قتل عام انحلال، نابودی، ترور، قتل، ذبح، کشتن، سقوط، نابود کردن.
قصاب لینک های مترادف: وصله و پینه بدنما,