قلمه زدن مترادف


قلمه زدن مترادف فعل فرم

  • انتشار گسترش، اعلام منتشر، انتشار، ترويج، گردش، پخش، پراکنده, نشر، اعلام، تکرار، پرتو افکندن فردی.
  • نژاد تولید، تکثیر، ضرب، افزایش procreate, تخم, تخم ریزی، beget، تکثیر.
قلمه زدن لینک های مترادف: