قورت دادن مترادف


قورت دادن مترادف اسم فرم

  • پرستو swig پیش نویس جرعه پیچ، لقمه, بلع.

قورت دادن مترادف فعل فرم

  • بادهان باز دم زدن، نفس نفس زدن، آه، فرو برد.
  • پاکت پایمال، جذب، غلبه بر دفن، بلع، فراگیر، تبادل نظر، deluge، باتلاق، پوشش.
  • پیچ صدای بوقلمون در اوردن، گرگ، شلپ شلپ کردن بلعیدن، مصرف، بلع، اعزام.
قورت دادن لینک های مترادف: