قوز کردن مترادف


قوز کردن مترادف اسم فرم

  • تورم شستی، ضربت، تورم، تپه برآمدگی، knoll، بارو، برامدگی در سطح صاف، افزایش توده.
قوز کردن لینک های مترادف: