قیچی کردن مترادف


قیچی کردن مترادف فعل فرم

  • کلیپ قطع برشی، تقسیم، کوتاه، محصول، اسکله، باب، تر و تمیز، پوست کندن، آلو، حذف، سرمازدگی.
قیچی کردن لینک های مترادف: