لرزیدن مترادف


لرزیدن مترادف اسم فرم

  • لرزش لرز لرزان، کشش، تکان دادن، زلزله، اسپاسم بادوام تشنج تیردان قرار گرفتن, لرزش, حرکت تند و سریع، کشش، تشنج، حرکات غیر ارادی اندامها.

لرزیدن مترادف فعل فرم

  • رعشه لرزش، زلزله، راک لرزش، quiver، لرز، حرکت یا کشش ناگهانی، حرکت تند و سریع.
لرزیدن لینک های مترادف: لرزش,