لغزش مترادف
لغزش مترادف صفت فرم
- مختصر کوتاه زودگذر، زودگذر، سریع، شتابزده، زودگذر، آنی، ناگهانی، گذرا، موقت، فلش، کوتاه زندگی می کردند.
لغزش مترادف فعل فرم
- اسلاید، فشار، غلتیدن، سر خوردن.
- سرقت، sidle، خزش، دزدکی، skulk، تلقین کردن خود.
- سقوط سفر، چرخش، sideslip، جست و خیز کردن تلو تلو خوردن، ترمز ماشین، نشت را، از دست دادن یک جای پا، را هدر.
- لغزش گمراه سفر، اشتباه، خطا، اشتباه، fluff، اشاره است.