لیز خوردن مترادف


لیز خوردن مترادف فعل فرم

  • نیزه فرار کردن گریز، ها، خط تیره، عقب نشینی، پیچ، scud، فرار، جست و خیز، عجله، hie، اجرا، تسریع، عجله.
لیز خوردن لینک های مترادف:

لیز خوردن مترادف،