لیسیدن مترادف


لیسیدن مترادف اسم فرم

  • اره کمی، کمی، لمس کهنه را نم زدن قارچ، اشاره، سکته مغزی، قلم مو، مالش.

لیسیدن مترادف فعل فرم

  • ترش، ضرب و شتم، شکست، روز سه شنبه، drub، بهترین، مجازات، غلبه بر.
  • شلپ شلپ کردن lave ریپل، قلم مو، لمس، زبان، تلنگر، قطره، بشویید.
لیسیدن لینک های مترادف: