مبتلا به جرب، مترادف


مبتلا به جرب، مترادف صفت فرم

  • کهنه ارتجاعیٍ، جنس بنجل، frayed، پاره پاره، frazzled، کار بی ارزش ادبیات، ارزان،، کثیف معنا.
مبتلا به جرب، لینک های مترادف: