متحد مترادف
متحد مترادف اسم فرم
- شریک مؤتلفه همکار، همکار، همکار, دیپلم, دوست, همکار، یاور، دستیار، upholder، حامی.
متحد مترادف فعل فرم
- ترکیب ادغام فیوز، عضویت، سیمان، مخلوط، اتصال، زن و شوهر، توام، ضمیمه، یکی شدن.
- دیپلم همکاری هماهنگ، اتصال، ازدواج، متحد، متحد، عضویت، آشتی، متمرکز.
- متحد اتصال تحکیم، فیوز، مخلوط، لینک، ترکیب، عضویت، اتصال، دیپلم، یکی شدن، هماهنگ.