مستهلک مترادف
مستهلک مترادف فعل فرم
- بی ارزش کاهش پایین، روزهایی، رها، سقوط، افول، رد، کاهش، نزول، ebb، slump، سوزنده، جست و خیز کردن، غوطه ور ساختن.
- در نگاه تحقیر، لکه دار کردن، مقایسهٔ، بگو، خفیف، استهزاء، condescend، derogate، لکه دار کردن، طعنه، تمسخر.