نقض مترادف
نقض مترادف اسم فرم
- تخلف تخلف،ضمن، شکستن، گسل، نقص، غفلت، جرم، خیانت، گناه، زیرپا.
- جدائى از بیگانگی بیگانگی واريانس، بخش، طلاق، تقسیم، شکاف، اختلاف و تفرقه، پارگي، شکستن در حال سقوط.
- شکاف، سوراخ, شکستن, کرک, شکاف شکاف، شکستگی، پارگي، تقسیم، گسل، شقاق، نقص.
نقض مترادف فعل فرم
- تناقض را انکار، gainsay موافق، منفی، impugn، شی، ادعا.
- شکستن نفوذ سوراخ، تروریسم، perforate، زخم چاقو، چوب، شیر، شعف و خلسه روحانی، شکستن باز, نرم افزار باز کردن نیروی باز باز فضولی.
- عليه تجاوز، transgress، نقض منفی، نافرمانی، شکستن، overreach.