نمونه مترادف


نمونه مترادف اسم فرم

  • بخش قطعه بخشی، نمونه، جرعه، طعم، لغزش، تراشه، تکه، نماینده، جرم نرخ.
  • مدل اصلی مثالی اول استاندارد هنجار الگوی توسعه نمونه پارادایم سابقه، ایده آل، نمونه، جد، مطلق.
  • نمونه مثال فضاهاي، نماینده، exemplification، به عنوان مثال، مورد، تجسم، نمونه.
  • نمونه مثال، تصویر سازی، مورد نمونه، exemplification، فضاهاي، مورد در نقطه.

نمونه مترادف صفت فرم

  • ستوده، قابل تحسین، براورد، بی نظیر، برتر، ستایش، ستوده، ارزش، ایده آل است.
  • متوسط عادی، مشخصه، نماینده، استاندارد ناب، منظم، معمول، سهام، معمولی، ارتدوکس، معمولی، مشترک، معمولی، انتظار می رود.
  • گویا نماینده معمولی، مشخصه، prototypical.

نمونه مترادف فعل فرم

  • تست طعم، سعی کنید، تجربه، شریک شدن از شیب به، سعی کنید، با استفاده از روش، قاضی، تجزیه و تحلیل.
نمونه لینک های مترادف:

نمونه مترادف،