نوسان مترادف
نوسان مترادف اسم فرم
- قدرت سلطه اقتدار، فرمان، کنترل، تسلط، صلاحیت این دادگاه ها، درک، گرفتن، نیروی، وزن، نفوذ، سلطه، suzerainty.
نوسان مترادف فعل فرم
- teeter totter متناوب، نوسان، نوسان، نوسان، تغییر مکان، تلو تلو خوردن، حلقه، seesaw.
- waver متفاوت است، نوسان، دل دل کردن undulate، متناوب، سوسو، بال بال زدن، در نوسان بودن، veer، تغییر، تلو تلو خوردن، teeter، totter، رنه.
- نفوذ تاثیر می گذارد، تمایل، شیب، لاغر به سمت شیب، نکته، خم، بی درنگ، خون، دور، القاء، متقاعد، راهنمای، تعیین.