تحسین مترادف،


تحسین مترادف، اسم فرم

  • booing، صدای خش خش، heckling، razzing.
  • تحقیر، بی اعتنایی، بی احترامی، مخالفت.

تحسین مترادف، فعل فرم

  • ، لکه دار کردن محکوم محکوم، انتقاد، کشیدن، پان نوعی رامی.
  • اشتباه, hiss, اگار, catcall, razz.
  • اشتباه, hiss, بوق زدن، razz, catcall.
  • دوست نداشتن رد از نفرت، تنفر.

تحسین مترادف