تحمل مترادف،


تحمل مترادف، اسم فرم

  • بی حوصلگی، vindictiveness، تحمل، کینه، vengefulness، روت lessness.
  • تعصب، تحمل، ضیق، تعصب، شووينيسم.
  • ضعف شکنندگی frailty، محصول، آسیب پذیری.

تحمل مترادف، دهيد فرم

  • نفی رد، لغو، باطل بی اعتبار، رد.

تحمل مترادف، صفت فرم

  • broadminded، درک، منصفی.
  • insupportable ظالمانه طاقت فرسا، غیر قابل تحمل، غیر قابل توجیه است.
  • رخنه،، درسى متعصب فعالیتی غیر معقول، un-receptive.
  • فوق العاده و استثنایی و فوق العاده، غیر معمول، مفرد.
  • قابل تحمل, دلنشین, endurable.

تحمل مترادف، فعل فرم

  • رد، دفع, اعتراض, مبارزه با, امتناع.
  • سقوط، سقوط، شکستن، شکست، دست و پنجه نرم، راه.
  • منع ناکرده، ایران بان کی مون، گوشزد می سازد، وتو.

تحمل مترادف