زندگی می کنند مترادف،
زندگی می کنند مترادف، صفت فرم
- مرده و بی اثر و مدتی, منقرض, مرحوم, مرحوم و مرده و بی جان، بین رفته.
- کسل کننده، تنبل، dispirited، خسته کننده، خسته کننده، برنامه، غیر فعال، torpid، blah.
زندگی می کنند مترادف، فعل فرم
- مرگ زایل، ناپدید می شوند، هلاک منقضی، decease، رد، محو، محو.