سخت مترادف،
سخت مترادف، صفت فرم
- ، آرام خوش خیم ملایم زیاده راحت، سهل انگار.
- آسان، ساده، بی دردسر، facile.
- حلال، خیط و پیت کردن، ثروتمند، مرفه.
- ساده و بی دردسر و facile و آسان، حمل، آرام.
- مبهم، نامحسوس، impalpable، مبهم، گریزان، فازی.
- ملایم, بی خیال سهل انگار شل، انعطاف پذیر، آرام.
- نرم، قابل انعطاف پلاستیکی انعطاف پذیر، شکننده، نرم و قابل انعطاف، الاستیک، انعطاف پذیر است.
سخت مترادف، فعل فرم
- متنعم، از بین بردن، mollycoddle.
- نرم کردن، تضعیف، ذوب.