شکننده مترادف،
شکننده مترادف، صفت فرم
- آرام، دلپذیر، بی خیال، اهمال.
- جامد, شرکت, نشکن، انعطاف پذیر، جمع و جور، قابل توجهی, ناهموار.
- سخت، سخت و جامد، unbreakable.
- قوی محکم با دوام نشکن، انعطاف پذیر، شرکت، قوی.