عجیب و غریب مترادف،


عجیب و غریب مترادف، صفت فرم

  • آشنا، طبق معمول، هر روز، امری عادی، معمولی، انتظار می رود، منظم است.
  • بومی بومی.
  • بومی و بومی, خانگی, آشنا.
  • بی علاقه، بی تفاوت, incurious, جونگ, غافل.
  • جدی, احترام, توجه, هوشیار, متملق.
  • در خانه، habituated راحت، آسان، خيال.
  • طبیعی, unexceptional, دنیوی, عادی.
  • عادی آشنا معمول، کم رنگ، عادی.
  • عادی و uninteresting, مشترک, باغ.
  • عادی و استاندارد و معمولی، طبق معمول، هر روز.
  • مشترک، unexceptional، هر روز، معمولی، طبق معمول، عادی.
  • منظم سیستماتیک مستمر، قابل پیش بینی، همیشگی، ثابت.
  • میدان کم رنگ و معمول و عادی، روزمره.

عجیب و غریب مترادف