عمیق مترادف،


عمیق مترادف، صفت فرم

  • ساده, ingenuous, باز, مستقیم, صریح.
  • ملایم نور معمولی، معمول، بی اهمیت.
  • نسنجیده، بیهوده و بیمعنی کم عمق سطحی، احمقانه، بی معنی.
  • پارهای جزئی نور، ناقص، ناکافی است.
  • کم عمق و سطحی و واضح، ساده، خارجی.
  • گاه به گاه، حمل مناطق، اهمال، بی تفاوت است.

عمیق مترادف