عمیق مترادف
عمیق مترادف صفت فرم
- دانستن روشنگری نفوذ عمیق، عاقلانه، سنگین، متفکر، فلسفی، علمی، آگاهانه، نافذ، نگرفت، آموخته، نيروهاي، جدی، سیج، مغلق، زیرک.
- شدید و حاد و شدید، انتقادی، بزرگ، غیر معمول، فوق العاده.
- عمیق، نافذ، مغلق، باطنی، ظریف، محرمانه، مجتمع مرموز بفهمیم، recondite، ژرف.
- فریبنده و حیله گر و مکار، حیله گر، طراحی، محاسبه، پنهانی زیرک موذی machiavellian, روی حیله و تزویر.
- قلبی جدی، صادقانه دلچسب، تند، گرم، wholehearted، عمیق، گدازنده، شدید، گرم.
- کامل بسیار دقیق، کل جامع، گسترده، دور محدوده، فراگیر،، کامل، همه از نامحدود, کل, جامع, مفهومى, جارو.