قرار مترادف،


قرار مترادف، فعل فرم

  • نصب، تسلیم، صندلی.
  • نور افروختن آتش، روشن است.
  • کردن از کار طفره رفتن, آن را آسان, نگه بازگشت.

قرار مترادف