قرار مترادف


قرار مترادف فعل فرم

  • اخراج خارج صادر کردن، پرتاب، dispossess، راندن، بیرون راندن، حذف.
  • خاموش smother فرو نشاند، خفه کردن، کشیده خیس کردن، خاموش شدن.
  • عرق فشار، برده، تلاش، درایو خود فشار خود، همه بیرون، خود را کشیدن، کشیدن از همه متوقف.
  • ناراحتی، discommode، disconcert، discompose، discountenance، تحریک، خجالت زده، زحمت، مشکل، رنجانید، قدر داشتن، disgruntle، discomfit، تحریک، ناراحت، exasperate، irk، disquiet.
  • گیج یا گمراه کردن، خنثی کردن، درمانده، فویل، طفره رفتن، مانع، مانع، مانع، بلوک، بررسی، استامپ، غرفه، چسب نواری، سنبله، مات، مات کردن، perplex، nonplus.
قرار لینک های مترادف:

قرار مترادف،