مبارز مترادف،


مبارز مترادف، صفت فرم

  • ارام, تعاونی, اقیانوس آرام, irenic, بازنشستگی, self-effacing.
  • مطیع، فرمانبردار مطیع ترسو، زورگویی نافرمان، سازگار با.

مبارز مترادف