بیرون آمدن مترادف


بیرون آمدن مترادف فعل فرم

  • آشکار, نمایشگاه, نمایش, پرتو افکندن فردی, بیرون آمدن.
  • لای قطره چکاندن، فرار، نشت، منتشر می کنند، effuse، دفع، ترشح, خیس، عرق.
  • مسئله جریان ادامه, بوجود می آیند، سرچشمه، تخلیه، بیرون آمدن، debouch.
بیرون آمدن لینک های مترادف: آشکار, نمایشگاه, نمایش, پرتو افکندن فردی, بیرون آمدن,