بیماری مترادف
بیماری مترادف اسم فرم
- اختلال، اختلال، unsoundness، پریش، آلودگی، فساد، بیماری، شکست، طاعون، سرطان، crackup، سقوط.
- بیماری unhealthiness، feebleness، وهن محصول، رنج، درد، ضعف، indisposition، بی قراری.
- بیماری بیماری, بیماری, بیماری اختلال، عفونت، unhealthiness، indisposition، شکایت، رنج، محصول، ناتوانی، محبت.
- بیماری بیماری، شکایت، بیماری اختلال، بیماری، عفونت، رنج، محصول، وضعیت.
- بیماری, بیماری، indisposition، اختلال، شکایت، رنج, محصول.
- بیماری, بیماری، رنج، indisposition، ناراحت، محصول، کاسه های سفالی برای, اختلال.
- تهوع، queasiness، qualmishness، squeamishness، بیماری حرکت، دریازدگی است.
- ناراحتی اختلال شکایت، بیماری، درد، درد، درد، ضعف، بیماری، معلولیت، بی قراری.