تازه مترادف
تازه مترادف صفت فرم
- nervy، snotty، smart-alecky، snippy، sassy، پروا بی ادبانه، بی احترامی، برنزی، دارای گونه های برامده، مغرور، جلو، بی ادب، دفعتاً، بی ملاحظه.
- بیشتر, اضافی, ارسال, تازه، دوباره پر دوباره اضافی، تکمیلی، اضافه، پیوست، دیگر، کمکی.
- جدید, اخیر, رمان, مدرن و به روز, حیاتی, به رنگی، سبز، قابل توجه روشن، دست نخورده، سالم، درخشان، شکوفایی، پوشیده از سبزه.
- طراوت، سالم، نیرو، گلگون، گل، شکوفایی، عادلانه، روشن، undimmed، unfading.