تنگ مترادف


تنگ مترادف اسم فرم

  • طعم طعم کیفیت، ردیابی، اشاره، بوی، خرج کردن، عطر، بوی، بوی، با صدا غذا خوردن، بو، مزه مزه، لمس، یادآور.
  • نیش piquancy، سرمازدگی، مزه پستی، وضوح، spiciness، tartness، نیش، pungency، ادویه، پانچ.

تنگ مترادف صفت فرم

  • tightfisted.
  • ، snug کوچک, نزدیک, باریک, تنگه، formfitting، skintight، مخروطی, کوه نوردی constrictive.
  • ، پر سنگین مشغول سخت، دقیق، خواستار سخت.
  • ثابت امن شرکت سریع, امن, immovable.
  • محکم بسته شده, کشیده, زمان, تیره و تار، انعطاف ناپذیر، سفت و سخت و سفت.
  • مست.
تنگ لینک های مترادف: نزدیک, باریک, امن, محکم بسته شده, کشیده, زمان, مست,

تنگ مترادف،