تولید مترادف


تولید مترادف اسم فرم

  • تولید خروجی ساخت، تولید انبوه، ایجاد.

تولید مترادف فعل فرم

  • procreate قلمه زدن تکثیر، beget، دریافت، ایجاد، نژاد، پدر، پدر، مادر، بوجود امدن، خرس، تولید، عملکرد، تخم ریزی.
  • اختراع ایجاد تدبیر، سرچشمه، اختراع کردن، فرم، مد، سکه، تصور، قاب، شکل، تدوین، خواب، را، contrive.
  • تحریک, بوجود امدن, به, در نتیجه باعث فرصت افزایش برای ارتقاء هم بزنید تا روشن شدن جمع آوری، شروع اثر، effectuate منجر شود.
  • تدبیر اختراع کردن، اختراع، ببافند کوک کردن، هچ، مغلوب ساختن پیشی جستن، تقلبی، شم، داشت.
  • تولید ایجاد، ساخت، تولید، فرم ببافند، سرچشمه، قاب، contrive، اختراع، آهنگسازی، مد، توسعه، جعل، تدبیر، اثر.
  • را تولید، ببافند ساخت، mass-produce، ساخت، کنار هم قرار دادن، جمع آوری، فرم، مد، قاب.
  • ساخت ببافند را، تبدیل، ساخت، ساخت، مونتاژ، پردازش، بازار، mass-produce.
  • عملکرد خرس را جلو، تولید، beget، نژاد، تخم، procreate، عرضه، ارائه، بسيط، fructify progenerate.
تولید لینک های مترادف: تحریک, بوجود امدن,

تولید مترادف،