حضور مترادف
حضور مترادف اسم فرم
- ، شیوه ای هوا، اورا، ظاهر جنبه، قیافه، حمل و نقل، رفتار، نگاه بلبرینگ, مشخصات, تصویر, comportment.
- حضور وقوع، وجود بودن، دید، ظاهر، شرکت، تظاهر، دوری، propinquity، مجاورت، محله، مجاورت.
حضور مترادف فعل فرم
- در نتیجه پیروی از انتظار، افزوده شدن، همراه, همراه، دست در دست.
- نشان دادن، وارد مکرر امد و شد زیاد، به نظر می رسد، بازدید.
- وزیر به خدمت صبر، مراقبت، کمک، تمایل نگاه پس از، گارد.