تصویر مترادف


تصویر مترادف اسم فرم

  • ایده, مفهوم, تصور, مشاهده, ایده آل.
  • تصویر صورت ظاهر طرح، تصویر، مثل، پرتره، نمایندگی، تصویر، نقاشی، طرح، نقاشی، ردیابی.
  • تصویر.
  • توضیحات, نمایندگی, تصویر, طرح، صحنه، طرح, تجسم.
  • عکس، تصویر، تصویر، نمایندگی، تولید مثل، طراحی، نقاشی.
  • مثال مورد نمونه، نمونه، روشن، تبیین، نور، توضیح، مقايسه، قیاس.
  • مثل شباهت صورت ظاهر، تمثیل، همتای، فکس، کپی، تقلید.
  • نمایندگی شکل، فرم، تصویر، تمثال پرتره، مجسمه، بت، آیکون، بازتاب، ظاهر.

تصویر مترادف فعل فرم

  • افز ا ر نمایندگی، قرعه کشی طرح، limn، نشان دادن، عکس، مجسم کردن، کاریکاتور.
  • تصویر مجسم، نشان می دهد، توصیف مشخص، مشخصات، افز ا ر.
  • قرعه کشی طرح، طرح، نمایندگی limn، افز ا ر، نشان دادن، مجسم، توصیف.
تصویر لینک های مترادف: ایده, مفهوم, تصور, مشاهده, ایده آل, تصویر, نمایندگی, تصویر, تجسم,