خشن مترادف


خشن مترادف اسم فرم

  • طرح پیش نویس طرح، طرح، اسکلت.

خشن مترادف صفت فرم

  • unpolished, unworked, unfashioned, ناتمام, roughhewn, homespun, بيشکل پسندیدند، آمورف، خام، تکه تکه، ناقص، قشون، ابتدایی، مبهم، تقریبی، شتابزده.
  • خشن، hoarse، ناموزون، cacophonous، strident، گوشخراش گریتینگ.
  • خشونت شدید، خشمگین شدید، شدید، دقیق، سخت، دشوار، آشفته، طوفانی، توفانی، آشفته، اندکی متلاطم، مواج، وحشی.
  • دندانه نامنظم ناهموار، unsmooth، شکسته، پر از دست انداز،، ناهموار، snaggy، اندکی متلاطم دار gnarled، گره دار، راه راه، scabrous، stubbled، گرانول و ناهموار.
  • شدید سازش سخت سخت, دقیق, ساقه, امان, سخت و وحشیانه، تنبیهی، به اژدهایی.
  • مشکل تلاش سخت، دشوار، شدید، دشوار، ناهموار، تلخ، شدید، ناگفته، ناراحت، ناخوشایند.
  • پر سر و صدا، داد و بیداد کن، خشن و زبر، پر سر و صدا، obstreperous، uproarious، نظم، بلندترین، clamorous، آشفته.
  • چمباتمه زدن بحالت موازنه دراوردن dumpy، thickset، دلپذیری، قالب دار، چاق و چله، چاق و چله، پر از کنده درخت، stumpy، squatty.
  • کريه، boorish، بی ادب، درشت، loutish، موات، unpolished، خام، uncivil، ungentle، خام، زمخت، ناخالص، رتبه، ناهموار، داد و بیداد کن، خشن و زبر، خام، بی پرده، خاکی، ribald.
  • کرک شده پر از کنده درخت انبوه، bristly، فازی، صنایع، درشت، matted، پاره پاره، tousled، rumpled، uncombed، ruffled، disheveled، خشن، بی نظم.
  • گریتینگ، rasping، نامطلوب، hoarse، ناموزون، سنگ زنی، squawky، strident، gruff، خشن، های ناشی از گلو.

خشن مترادف فعل فرم

  • mistreat manhandle، maltreat، ill-treat خمیر، کبودی، maul، بوفه، کشیدن، سوء استفاده.
خشن لینک های مترادف: دقیق, ساقه,

خشن مترادف،