دست و پا زدن مترادف


دست و پا زدن مترادف اسم فرم

  • پارو تیغه پارو زدن، رفت و برگشت، هیئت مدیره، قطب، چوب، میله، خط کش، سوئیچ، عصا.

دست و پا زدن مترادف فعل فرم

  • ردیف پارو، سوق دادن, زدن توپ جلو، scull.
  • ضرب, خمیر, wallop, ترش نهنگ، lambaste، تنبیه کردن نیشکر, drub, در کونی زدن، مجازات.
دست و پا زدن لینک های مترادف: خمیر,