دوام مترادف


دوام مترادف اسم فرم

  • استقامت.
  • تداوم.
  • پسر جوانان، نوجوان، نوجوانان، جوانک stripling، چاپ، همکار، مدرسه، بچه، پسر.

دوام مترادف صفت فرم

  • زنده, زندگی, حیاتی, sprouting, توسعه, در حال رشد.
  • قابل اجرا و عملی و رضامندى، عملی، عمل، عملی مفید شدنی، ممکن است، امیدوار است.
  • نحیف لاشی ناچیز، رقت انگیز، احساساتی، نازل، رنجور، بمیرد، خرده.
دوام لینک های مترادف: استقامت, تداوم, زنده, زندگی, حیاتی, توسعه,

دوام مترادف،