رنج می برند مترادف
رنج می برند مترادف فعل فرم
- اجازه اجازه، اجازه، چشم پوشی countenance، تحمل، اعتراف، بر اساس، عطا، اجازه، توانمند سازی، تحریم، مجوز، حکم.
- حفظ متحمل قرار داده تا با, پشتیبانی, تجربه، برخورد، رفتن را از طریق، تحمل، خرس، تحمل، قبول، ایستاده.
- درد، درد کسالتی سرند، خودمو، ناامیدی.