زباله مترادف


زباله مترادف اسم فرم

  • رد سطل زباله زباله، باقی مانده، زباله، خاک، بستر، قراضه، dreck مقابله کرد، swill، تفاله، باطل، leavings، sweepings.
  • زباله زباله سطل زباله، امتناع، ناخواسته، بستر، leavings، برگشتِی، swill، ظروف از مواد زائد، آلاينده.
  • زمین بایر.
  • سطل زباله امتناع، زباله، باقی مانده، بستر قلوه سنگ، قراضه، ناخواسته، درهم و برهمی، گرد و غبار، زباله، leavings، dregs.
  • فساد تکه، بازماندگان باقی مانده، ریزه، قلوه سنگ، dregs، باطل، باقی مانده، کاه، leavings، spillage.
  • مدفوع، فضولات انجام شد، ادرار، مدفوع، مدفوع، مدفوع.
  • مزخرف چرند باش، trumpery، تختخواب سفری، hogwash، falderal، malarkey، poppycock، تامی پوسیدگی، سفاهت، پوچی.
  • مصرف اتلاف، اسراف کرده، سوء استفاده، فراوانی، تبذير، تفریط، wastefulness، اقرار.

زباله مترادف فعل فرم

  • اسراف پاشیدن اسراف، پراکندگی، misspend، سوء استفاده، fritter دور، trifle، دور انداختن، اجرا از طریق، تصویب، دست، از دست دادن.
  • تضعیف debilitate، enfeeble، emaciate، ساییده شدن sap، فرسوده، نه برای خوردن, خوردن دور، gnaw، atrophy، غیر فعال کردن، تضعیف.
  • مصرف استفاده کنید تا نایاب، اگزوز، شروع، تخلیه، خالی، نوار، پاشیدن.
  • نابود.
زباله لینک های مترادف: زمین بایر, نابود,

زباله مترادف،