سالی مترادف


سالی مترادف اسم فرم

  • sortie تاخت و تاز کردن قیمتها، سفر، debouchment، حمله، حمله، گردش.
  • witticism، quip، شوخی، pleasantry، gibe، squib، تناقض گویی فانتزی.

سالی مترادف فعل فرم

  • خاک کثیف، defile، لکه، نقطه، blacken، تیره، بلات، smirch، سیاه شدن، smutch، چرک کردن، نخواهم، لکه دار کردن، مارس، از بین بردن، befoul، آلوده، آلوده، فاسد.
  • عجله, debouch, فوران, موضوع, مجموعه ای از حمله خط تیره، بهار.
سالی لینک های مترادف: عجله, فوران, موضوع,

سالی مترادف،