سر سخت مترادف


سر سخت مترادف صفت فرم

  • سمج حافظۀ مداوم، سرکش، مصمم، حضور۷۰ تن، mulish، سرسخت، مصمم، بی دریغ، عمدی، ثابت، بی امان و ثابت قدم و انعطاف ناپذیر، perseverant.
  • منسجم و سخت, شرکت, agglutinate, agglutinant, clinging, حافظ, قوی.
سر سخت لینک های مترادف: شرکت, حافظ, قوی,

سر سخت مترادف،