قوی مترادف


قوی مترادف صفت فرم

  • ، قانع کننده قانع کننده دارای قدرت و زور فوتی و فوری، پرقدرت، قدرتمند، trenchant، گفتن، موثر، نامحدود، سنگین، جدی.
  • افراطی قاطعانه، بیش از حد زیاد، intemperate، شدید، خشن، مفرط، غیر معمول، شدید، فوق العاده، بی رحمانه ای، رادیکال.
  • بالا، تحمیل بلند بزرگ غول پیکر، موثر، عظیم، قهرمانانه، با شکوه، sky-high، بالا، بلند،.
  • خشن و زبر roisterous، blustering، پر سر و صدا خشن، درشت، خام، خاکی، بد بو.
  • دانا مشتاق نگرفت، trenchant، دارای قدرت و زور، عمیق، صدا، معقول معقول levelheaded صالح، قادر است.
  • قدرتمند توانا، بی باک شدید، قوی، پر انرژی، دلچسب، خوش بنیه، ورزشی، brawny، عضلانی، محکم، چاق و چله، ناهموار، جامد، با دوام، سالم، صدا.
  • قدرتمند، موثر، قوی، سفت، قوی و موثر است.
  • قوی اراده مصمم مصمم، سر سخت، شرکت، سرکش، ثابت قدم، شجاع، self-assertive، تهاجمی، پرقدرت، پویا، پر انرژی شدید، fervid.
  • قوی صدا ناهموار هاردی، محکم، استوت بی باک, خوش بنیه، انتخاب شدید شهوت انگیز دلچسب، سالم، هیل.
  • قوی, موثر, رقیق, خشن, بی پروا.
  • معتبر, نفوذ, غالب, حاکم, فرمانده, توانا بالا رونده، puissant،.
  • نیرومند چشمگیر، redoubtable، قدرتمند، چالش عمده، توانا.
قوی لینک های مترادف: قوی, موثر, رقیق, خشن, بی پروا, معتبر, نفوذ, غالب, حاکم, فرمانده,

قوی مترادف،