سیل مترادف
سیل مترادف اسم فرم
- سرریز آبگیری سیل، رگبار، رودخانه، جریان، سیل غلیان تورنت متورم شدن عجله آبشار دریا, موج.
- سیل آبگیری تورنت، رگبار.
- سیل سرریز ریز آبگیری نشت آبشار فوران superfluity، redundance، بیش از حد، جریان سیل فوران تورنت, نیاگارا.
- سیل، onrush، آب مروارید، سرریز، superabundance، اقیانوس، موج، جزر و مد.
سیل مترادف فعل فرم
- deluge سیل زده، سرریز پایمال، غرق، تبادل نظر، خیس، قورت دادن، باتلاق، دفن، glut، cloy، اشباع، کریسمس.
- سیل، سیل زده، غرق، قورت دادن، تبادل نظر، باتلاق، خیس، جریان بیش از، غرق.
- پایمال کردن، surfeit، بیش از حد، glut، باتلاق.