عمل مترادف
عمل مترادف اسم فرم
- اجرای عملکرد نرم افزار، تخلیه، دستاورد، کمیسیون، تحقق، فعالیت.
- شغل حرفه، تجارت، پیگیری مطالعه، کسب و کار، شغل، نظم و انضباط.
- عادت، معتاد، روال، سفارشی، رعایت، استفاده، روش، سیاست، پراکسیس, روش, راه, البته, مد, طرز عمل.
- عمل دید عملکرد، تولید، اعدام، دستاورد، دستاورد، سند، شاهکار، بهره برداری، ورزش، اعمال، perpetration.
- ورزش، تمرین و آموزش و آماده سازی و تمرین، نظم و انضباط.
- کار عملکرد جنبش، فرآیند، مکانیک, حرکت, عملیات.
عمل مترادف صفت فرم
- ، کار عملکرد عملیاتی، قابل استفاده، در حال اجرا اقدام آماده تنظیم، فعال.
- موثر در اثر قابل اجرا است.
عمل مترادف فعل فرم
- آموزش تمرین، تمرین ورزش، آماده، نظم و انضباط، مطالعه، کامل، تیز، کار کردن، لهستانی.
- طبقه دنبال دنبال، حمل، متعهد، درگیر، تخصص.
- ورزش، استخدام، عمل، انجام، انجام، تخلیه، رعایت.