فروش مترادف


فروش مترادف اسم فرم

  • تبادل انتقال حراج، معامله، تجارت، معامله، اختیار، فروش، مقرون به صرفه، سکه، بازاریابی، داد و ستد کالا.
  • مقرون به صرفه, فروش, سرقت, پیدا کردن, ارزش پول را، ثروت باد اورده, کشف، خرید، خرید کردن رشوه.

فروش مترادف فعل فرم

  • بازار vend، خرده فروشی، عمده فروشی، برخورد به تجارت در، تبلیغات، کالا، ترویج، دوره گردی، شاهین، رسیدگی، ارائه.
  • خرید اوردن دریافت کنید، برای به دست آوردن، به دست آوردن.
  • خیانت کاذب بازی رها، تقلب، خفقان، فریب، شکستن ایمان، چاقو در پشت، دولتیْ، squeal، موش.
  • قبول.
فروش لینک های مترادف: مقرون به صرفه, فروش, سرقت, پیدا کردن, قبول,

فروش مترادف،