مطلوب مترادف
مطلوب مترادف صفت فرم
- insipid برنامه jejune، صاف، مبتذل، بی مزه، بدون زرق و برق، کسل کننده، نوشتیم،.
- ، alluring تحریک آمیز, اغوا کننده, وسوسه انگیزی، جذاب، هیجان انگیز و وسوسه انگیز و فریبنده، سکسی.
- ، قول فرخنده propitious خوش خور، خوش شانس.
- ارزشمند و مفید و خوب، لذت بخش، خوش، دلپذیر، سودمند، پر منفعت و سود آور، مفید، به لذت بخش.
- بهترین, مطلوب, عالی, بی نظیر, بی همتا، ترین، بزرگترین، بلندترین، choicest، نهایت بی همتا، را انتخاب کنید.
- مطلوب است.
- مفید, سودمند, راحت, مفید است.
- ملایم آرام نرم، ضعیف، نازک، تسکین دهنده، mollifying، nonirritating، متوسط، معتدل، دارای خاصیت مرهم.
- نرم و ستاره مودب، صاف، صاف، لیز، unctuous، smooth-tongued، ingratiating، deferential، ادب، اجتماعی، مدنیت، بخشنده.