مهاجر مترادف


مهاجر مترادف اسم فرم

  • تبعید.
  • خانه بدوش گذرا مهاجر، ادم اواره و ولگرد، itinerant، drifter، کولی، محصولی از گروه، okie، سرهم بندی کردن.

مهاجر مترادف صفت فرم

  • غربت عشایری، سرگردان unsettled، wayfaring، مهاجر، سیار، گذرا, اعم, موبایل, واگابوند, ادم اواره و ولگرد.
  • مهاجر.
مهاجر لینک های مترادف: تبعید, ادم اواره و ولگرد, مهاجر,

مهاجر مترادف،