پیش بینی مترادف
پیش بینی مترادف اسم فرم
- ««پیش بینی، پیش بینی نامشروط پیشگویی فال انتظار، پیش بینی foretelling هشدار وعده تهدید تاجی فال, پیش بینی.
- آمار اطلاعات حرکت شبیه چمچه زنی، نوک، گزارش، حساب، داده ها، اطلاعات، هشدار، پیش بینی، پیش بینی.
- انتظار امید, premonition, مواقع پیشامد بدی، دلهره، تفکر، راستش تصور آن چنانی، foretaste، دوراندیشی.
- حرکت تند و سریع قطره، خزش، احمق خرفت، دمبل، موشکاف، ساده لوح، dolt، dimwit.
- فال soothsaying, نبوت, پیش بینی, fortunetelling.
- فال تاجی، منادی هرالد، ثبت نام، شگون.
- مواد مخدر، مواد مخدر، مواد افيونی، هروئین.
- نبوت روشن بینی، دوراندیشی اطلاع، علم غیب، prevision، پیش بینی، علم غیب، راستش تصور آن چنانی, مواقع، premonition، تدبر، احتياط، حس خوب برنامه ریزی مراقبت.
- پیامبر soothsayer بیناست، diviner، diviness، fortuneteller، اوراکل، prognosticator.
- پیش بینی نبوت نامشروط، دوراندیشی، علم غیب، علم غیب، prevision، پیش بینی، حدس، پیش آگهی، اطلاع، ادراک خارج از احساس، esp.
پیش بینی مترادف فعل فرم
- برآورد قضاوت، پیش بینی، انتظار، تصور حدس می زنم، محاسبه، روی چیزی حساب کردن، شکل، سنج، معلوم، شرط.
- قبل forerun، سرب، پیشگام در هفته آینده دال، antedate.
- مخالفانش مانع، رهگیری، جلوگیری از جلوگیری، جلوگیری از، مکانيزه، قانون را، سر، سرمازدگی در غنچه.
- مواد مخدر narcotize، متین، stupefy بی جان، بی حس، بی حس، anesthetize، کشیدن، بی حس کردن، سنبله، تقویت، exhilarate، تحریک.
- نوید بخش در هفته آینده دال، presage، portend بوده، پیش بینی، betoken، harbinger.
- پیش اگاهی دادن, پیش بینی, prognosticate, غیبگویی یا پیشگویی، پیش بینی، foreknow، الهی، presage, vaticinate.
- پیش اگاهی دادن، پیش بینی، augur، prognosticate، presage، نبوت، پیش بینی، پیش بینی، در ذهن مجسم، prearrange، predetermine، contrive، تدبیر، طرح، طرح، طرح، توطئه.
- پیش بینی presage، augur، الهی، forebode پیش اگاهی دادن, غیبگویی یا پیشگویی، پیش بینی، prognosticate، پیش بینی، انتظار، تصور، انتظار، گمان.
- پیش بینی انتظار، انتظار، تصور تامل، تعداد، مشتاقانه در انتظار، امید، ترس، دستگیری.